86 بازدید ::: 10:46 ::: ۱۴۰۳/۰۸/۰۱

مهارت های ادامه دوستی

برای ادامه یک دوستی واجب است که

همدلی

همدلی یعنی توانایی دیدن دنیا از نگاه دیگران. چیزی که دوستان صمیمی مخصوصا وقتی که می خواهند با شما درددل کنند، به شدت به آن محتاجند. اما چطور میشود یک دوست همدل خوب شد؟

حس های خودتان را بشناسید

واقعا تا نتوانید بفهمید که این حس مبهمی که ریخته توی وجودتان و دارد اذیتتان می کند، اسمش دلشوره است یا غمگینی، چطور می توانید بفهمید وقتی طرفتان می گوید که دلشوره دارد چه حالی دارد؟ واژه ها همین جور الکی که به وجود نیامده اند. یکی از

کارکردهای زبان به وجود آوردن یک سیستم قرادادی برای همدلی است. تا حالا رفته اید دکتر و او از شما بپرسد که دل پیچه هم دارید و شما نفهمید دقیقا منظورش چیست؟

توجه کنید

تا موقعی که شما یک جو به وجود نیاورید که طرف تان احساس کند همه چیز برای حرف زدن است، تا وقتی که شما همزمان دارید اس ام اس هایتان را جواب می دهید تا زمانی که می خواهید با دوتا گوش به دو هزار منبع صوتی توجه کنید طرف حرف دلش را برای شما نمی زند که شما بخواهید با آن همدلی کنید.

طرف مقابل را بی قید و شرط بپذیرید

اگر همان اول شروع کنید که «آره! تو همیشه با رفتارات مشکل ساز میشی و دوباره چه دست گلی به آب دادی؟» که طرف حرف دلش را به شما نمی زند. شما از همان اول دارید در مورد او قضاوت می کنید. دارید می گویید که او مقصر بوده است. دارید سهم تقصیر را ۱۰۰ به صفر می اندازید گردن او. بعد توقع دارید که او حس کند که شما همدل او هستید؟

فیدبک بدهید

حالا چه غلط و چه درست برداشت خودتان را از حرف های طرفتان بگویید. اگر درست بود که او تشویق می شود که احساس هایش را بیشتر بروز دهد، اگر هم که نه حداقل شما از این جهل مرکب بیرون می آیید. فقط همان اول کار فیدبک کلامی ندهید.بی گدار به آب نزنید. سؤال کنید و تاحدی از حرفتان مطمئن شوید تا فیدبک تان بگیرد.

به زبان بدن طرفتان توجه کنید

بعضی وقتها رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون. سردرونی که هنوز به کلام نیامده. وقتی که آدم در مورد بدبختی هایش می گوید و می خندد، این خنده خیلی معنادار است.

اینجا همدلی دقیقا یعنی اینکه شما کاری کنید که او گریه کند. دقیقا یعنی این. یعنی اینکه او باید احساساتش را بپذیرد و پنهان نکند. شما که آدم همدلی هستید می دانید که آن مصیبت ها خنده دار نیست، طرف مقابلتان هم میداند، اما بروز نمیدهد. وقتی شما بگویید این بدبختی ها که خنده ندارد و ناراحتی خودتان را از مصیبت های طرف نشان دهید، او همدلی شما را کاملا درک می کند.

فکر کنید که اگر خودتان بودید، الان چه توقعی داشتید

این کار یکی از بهترین راه های درک توقعی است که طرفتان از شما به عنوان یک همدل دارد. فقط حواستان به این باشد که دقیقا منظور طرفتان از حرف زدن چیست. بعضی وقت ها طرفتان فقط می خواهد حرف بزند که خالی شود. بعضی وقت ها راهنمایی می خواهد و بعضی وقت ها مستقیما از خود شما کمک می خواهد. فرق دوتای اول را حتما باید بدانید. چه عیبی دارد که بپرسید. بپرسید: «فقط می خواهی خالی شوی یانظر من را هم می خواهی؟» این جور تکلیف هر دوتان معلوم تر است.

مهارت دوم: گوش دادن

دوست شده اید که سنگ صبور باشید دیگر. اما اگر نتوانید خوب گوش بدهید، چطور می توانید سنگ صبور خوبی باشید. این توصیه ها به درد آنها می خورد که میشنوند،اما گوش نمیدهند.

اگر حسش ندارید، گوش ندهید

خب، بنده خدا چرا تعارف می کنی؟وقتی ذهن خودت بی نهایت درگیر مسئله ای شخصی است. چرا وقتی دوستت زنگ می زند و می خواهد درددل های بدون فوريت اش را بگوید قبول می کنی؟

اگر فوریتی برای شنیدن این حرف ها وجود ندارد، خیلی ساده است که گوش دادن خوب به آنها را به چند ساعت بعد یا یک روز بعد منتقل کنید.

در مورد گفته های طرف مقابلتان حرف بزنید، نه خودتان

حتما شما هم تجربه داشته اید که تا کسی حرفی میزند، تجربه های مشابه او یا فرق های خودمان با او به ذهنمان می آید. این تاحدی طبیعی است. بالاخره آدم است و خودخواهی هایش!امامهم این است که آن فکرها را به زبان نیاوریم. وقتی هدف، گوش دادن به طرف است باید کاری کنیم که او به حرف هایش ادامه دهد نه اینکه با گفتن تجربه های مشابه مان جریان حرف هایش را قطع کنیم.

با کلامتان به طرف بفهمانید دارید توجه می کنید

هر از چندجمله یک جوری به طرفتان بفهمانید که دارید به حرف هایش گوش میدهید. برای مثال، می توانید نظر خودتان را در مورد تأثیری که این گفته ها می تواند بر هیجان طرف داشته باشد، بگویید. مثلا این اتفاق هایی که می گویی باید غمگینت کرده باشدیا اینکه خیلی سخته نه؟» یا اینکه چند تا موضوع که گفته شد، خلاصه ای از حرف های طرف را به خودش برگردانید. مثلا بگویید : «خب! این جور که من فهمیدم، تو این مشکل ها رو داری» سؤال کردن برای اینکه طرف  حرف هایش را دقیق تر یا با تفصیل بیشتری بگوید هم حکایت از گوش دادن مادارد.

غیر از این ها کلیشه های «خب!خب!» و «بعد چی شد؟» هم هستند که خودت می دانید که تکرار بیش از حدشان چقدر دردآور است یادتان باشد، گفتن یک «خب…» همراه با یک خنده کوچولو در موقع شنیدن یک مطلب بامزه، به هزار «بعدچیشد؟» بدون احساس می ارزد.

با بدنتان به طرف بفهمانید دارید به حرف هایش گوش می دهید

این یکی را دیگر همه بلدند. سری که هر از چند گاه به طرف پایین حرکت می کند، بدنی که به جلو مایل شده است، به خاطر نزدیک تر شدن گوش به دهان ن، نشان از بیشتر گوش دادن است و چشمی که فعالانه به چشم گوینده خیره شده است، همه نشانه های بدنی توجه است.

با گفت وگوهای درونی، ذهنتان را مدیریت کنید

خودتان بهتر میدانید که وسط حرف های دیگران ما با خودمان حرف می زنیم. مونولوگ های درونی مثل اینکه منظورش چیست؟» الان میخواهد چه حرفهایی بزند؟» میتوانید با این مونولوگ ها فرایند حرف های طرف مقابلتان را بهتر تحلیل کنید. فقط یادتان باشد که سرعت زیادتر تفکر نسبت به تکلم است که چنین اجازه ای به شما میدهد. یکدفعه اینقدر غرق حرف های ذهن خودتان نشوید که از ادامه حرف های طرف مقابلتان عقب بمانید

مهارت سوم:حمایت کردن

شوخی که نداریم. وقتی با یکی پیمان دوستی بستید، دیگر جزو دایره حمایت اجتماعی هستید. یادتان باشد که شما و خانواده دوستتان بزرگترین حامی اجتماعی او هستید، بنابراین باید بلد باشید از او حمایت کنید.

وابسته اش نکنید

فرقی نمی کند چه حمایت عاطفی، چه حمایت مالی و چه حتی حمایت فکری اگر زیاده از حد بشود، باعث می شود که حمایت شونده، استقلال مالی، عاطفی و فکری خودش را به تدریج از دست بدهد و بشود انگل شما یادتان باشد در هیچ حمایتی زیاده روی نکنید و همیشه جانب تعادل را نگه دارید

لوسش نکنید

جوری حمایت تان را بذل و بخشش نکنید که طرف مقابلتان فکر کند که وظیفه شماست از او حمایت کنید. برای حمایت تان برنامه مشخص داشته باشید؛ جوری که طرف دستش بیاید که شما دارید از وقت و پول محدودتان می زنید تا به او کمک کنید. البته اصلا این به معنای منت گذاشتن نیست.

همین که شما بگویید فلان قدر یا فلان زمان می توانید به او کمک کنید، هر کس باشد دستش می آید که منابع شما هم محدود است

جار نزنید

آبروی حمایت شونده را نبرید.مطمئن باشد که خودتان هم از اینکه به کسی پول قرض داده اید یا درد دلش را شنیده اید، لذت برده اید. دیگر لازم نیست همه جا توی بوق و کرنا کنید که من از فلانی حمایت کردم

حمایت بیخود نکنید

واقعا اگر چیزی در مورد سیستم بومی پذیری دانشگاه نمیدانید، از یک رتبه دورقمی شهرستانی حمایت فکری نکنید. اگر در مورد افسردگی زمستانی چیزی نمی دانید، به آدمی که در روزهای ابری حالش گرفته تر است، گزاره های فلسفی تحویل ندهید و وقتی که از نوع درد جسمی طرف اطلاع ندارید، او را به مراسم مسکن خوری دعوت نکنید. این جور موقعها بهترین حمایت این است که طرفتان را به یک متخصص حواله دهید. همین!

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *